خاقانیاز گشت چرخ کار به سامان نیافتموز دور دهر عمر تن آسان نیافتمزین روزگار بیبر و گردون کژ نهادیک رنج بازگوی که من آن نیافتمنطقم از آن گسست که همدم ندیدهامدردم از آن فزود که درمان نیافتماز قبضهٔ کمان فلک بر دلم به قهرتیری چنان گذشت که پیکان نیافتمخوانی نهاد دهر به پیشم ز خوردنیجز قرص آفتاب در آن خوان نیافتمبر ابلق امید نشستم به جد و جهدجولان نکرد بخت که میدان نیافتمبر چرخ هفتمین شدم از نحس روزگاریک همنشین سعد چو کیوان نیافتمپشتم شکست چرخ که رویم نگه نداشتآبم ببرد دهر کز او نان نیافتمدر مصر انتظار چو یوسف بماندهامبسیار جهد کردم و کنعان نیافتمگوئی سکندرم ز پی آب زندگیعمرم گذشت و چشمهٔ حیوان نیافتمز افراسیاب دهر خراب است ملک دلدردا که زور رستم دستان نیافتمگویا ترم ز بلبل لیکن ز غم چو بازخاموش از آن شدم که سخندان نیافتمخاقانیا تو غم خور کز جور روزگاریک رادمرد خوشدل و خندان نیافتمداد سخن دهم که زمانه به رمز گفتآن یافتم ز تو که ز حسان نیافتملینک های پادکستپادکست بوطیقا - قسمت سی و یکمشبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا | اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقاحمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا معرفی پادکست : بازیتابهتماس :
[email protected] Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.