«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۲۸فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنمن که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم؟لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرمدلبرا بنده نوازيت که آموخت؟ بگویکه من اين ظن به رقيبان تو هرگز نبرمهمتم بدرقهی راه کن ای طاير قدسکه دراز است ره مقصد و من نوسفرمای نسيم سحری بندگی من برسانکه (گو) فراموش مکن وقت دعای سحرم(راه خلوتگه خاصم بنما تا زین پسمی خورم با تو دیگر غم دنیا نخورم)خرم آن روز کز اين مرحله بربندم (رخت) بارو از سر کوی تو پرسند رفيقان خبرمحافظا شايد اگر در طلب گوهر وصلديده دريا کنم از اشک و در او غوطه خورمپايهی نظم بلند است و جهان گير بگوتا کند پادشه بحر دهان پرگهرمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
57:14
--------
57:14
در نهانخانهی عشرت صنمی خوش دارم ۳۲۶
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۲۶فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن در نهانخانهی عشرت صنمی خوش دارم کز سر زلف و رخش نعل بر آتش دارم عاشق و رندم و میخواره به آواز بلند وين همه منصب از آن حور پريوش دارم گر تو زين دست مرا بیسروسامان داری من به آه سحرت زلف مشوش دارم ور چنين چهره گشايد خط زنگاری دوست من رخ زرد به خونابه منقش دارم گر به کاشانهی رندان قدمی رنجه کنینقل شعر شکرين و می بیغش دارم ناوک غمزه بيار و زره زلف که من جنگها با دل مجروح بلاکش دارم حافظا چون غم و شادی جهان در گذر است بهتر آن است که من خاطر خود خوش دارمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:02:38
--------
1:02:38
تستت
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:10:00
--------
1:10:00
خیال روی تو بر کارگاه دیده کشیدم ۳۲۲
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۲۲مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن* ۴بارخيال (روی) نقـ/ش تو در (بر) کا/رگاه ديـ/ده کشيدمبه صورت تو نگاری نه ديدم و نه شنيدماگر چه در طلبت همعنان باد شمالمبه گرد سرو خرامان قامتت نرسيدم(هوای خواجگیم بود بندگی تو جستمامید سلطنتم بود خدمت تو گزیدم)اميد در شب زلفت به روز عمر نبستمطمع به دور دهانت ز کام دل ببريدمبه (ز) شوق چشمهی نوشت چه قطرهها که فشاندمز لعل بادهفروشت چه عشوهها که خريدمز غمزه بر دل (تنگم) ريشم چه تيرها که گشادیز غصه بر سر کويت چه بارها که کشيدمز کوی يار بيار ای نسيم صبح غباریکه بوی خون دل ريش از آن (دیار) تراب شنيدمگناه چشم سياه تو بود و (بردن دلها) گردن دلخواهکه من چو آهوی وحشی ز آدمی برميدمچو غنچه بر سرم از کوی او گذشت نسيمیکه پرده بر دل خونين به بوی او بدريدمبه خاک پای تو سوگند و* نور ديدهی حافظکه بی رخ تو فروغ از چراغ ديده نديدمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:10:00
--------
1:10:00
هرچند پیر و خستهدل و ناتوان شدم ۳۲۱
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۲۱مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلانهر چند/ پير و خسته/دل و ناتـ/وان شدمهر گه که ياد روی تو کردم جوان شدمشکر خدا که هر چه طلب کردم از خدایبر منتهای همت خود کامران شدمدر شاهراه دولت سرمد به تخت بختبا جام می به کام دل دوستان شدمای گلبن جوان بر دولت بخور که مندر سايهی تو بلبل باغ (جنان) جهان شدماول ز تحت و فوق (حرف و صوت) وجودم خبر نبوددر مکتب غم تو چنين نکتهدان شدمزآن روز بر دلم در معنی گشوده شدکز ساکنان درگه پير مغان شدماز آن زمان که فتنهی چشمت به من رسيدايمن ز شر فتنه آخرزمان شدمقسمت حوالتم به خرابات میکندهر چند (چندان) که اين چنين شدم و آن چنان شدممن پير سالوماه نيم يار بیوفاستبر من چو عمر میگذرد پير از آن شدمدوشم نويد داد عنايت که حافظابازآ که من به عفو گناهت ضمان شدمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
میترسید بیآنکه بداند میترسد. غمگین بود بیآنکه بداند از چه. میخواست برود، بیآنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بیآنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم میپردازه و سادهتر از اسمش، ریشهی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی میکنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستمТавсифи сонетхои Хофиз