«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۳فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن دوش رفتم به در ميکده خوابآلوده خرقه تردامن و سجاده شرابآلوده آمد افسوسکنان مغبچهی بادهفروش گفت بيدار شو ای رهرو خوابآلوده شستوشویی کن و آن گه به خرابات خرام تا نگردد ز تو اين دير خراب آلوده به هوای لب شيرينپسران چند کنی جوهر روح به ياقوت مذاب آلوده؟ به طهارت گذران منزل پيری و مکن خلعت شيب چو تشريف شباب آلوده پاک و صافی شو و از چاه طبيعت به درآی که صفایی ندهد آب ترابآلوده گفتم ای جان جهان دفتر گل عيبی نيست که شود فصل بهار از می ناب آلوده آشنايان ره عشق در اين بحر عميق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده گفت حافظ لغز و نکته به ياران مفروش آه از اين لطف به انواع عتاب آلودهSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:04:38
--------
1:04:38
ای که با سلسلهی زلف دراز آمدهای ۴۲۲
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۲فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنای که با سلسلهی زلف دراز آمدهایفرصتت باد که ديوانهنواز آمدهایساعتی ناز مفرما و بگردان عادتچون به پرسيدن ارباب نياز آمدهایپيش بالای تو ميرم چه به صلح و چه به جنگچون به هر حال برازندهی ناز آمدهایآب و آتش به هم آميختهای از لب لعلچشم بد دور که بس شعبدهباز آمدهایآفرين بر دل نرم تو که از بهر ثوابکشته غمزهی خود را به نماز آمدهایزهد من با تو چه سنجد که به يغمای دلممست و آشفته به خلوتگه راز آمدهایگفت حافظ دگرت خرقه شرابآلودهستمگر از مذهب اين طايفه بازآمدهای؟Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:01:27
--------
1:01:27
در سرای مغان رفته بود و آبزده ۴۲۱
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۱مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلندر سرای مغان رفته بود و آبزدهنشسته پير و صلایی به شيخ و شاب زدهسبوکشان همه در بندگيش بسته کمرولی ز ترک کله چتر بر سحاب زدهشعاع جام و قدح نور ماه پوشيدهعذار مغبچگان راه آفتاب زدهعروس بخت در آن حجله با هزاران نازشکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زدهز شور و عربدهی شاهدان شيرين کارشکر شکسته سمن ريخته رباب زدهسلام کردم و با من به روی خندان گفتکه ای خمارکش مفلس شرابزدهکه اين کند که تو کردی؟ به ضعف همت و رایز گنجخانه شده خيمه بر خراب زدهوصال دولت بيدار ترسمت ندهندکه خفتهای تو در آغوش بخت خوابزدهبيا به ميکده حافظ که بر تو عرضه کنمهزار صف ز دعاهای مستجابزدهSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:06:32
--------
1:06:32
ناگهان پرده برانداختهای يعنی چه ۴۲۰
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۰فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنناگهان پرده برانداختهای يعنی چهمست از خانه برون تاختهای يعنی چهزلف در دست صبا گوش به فرمان رقيباين چنين با همه درساختهای يعنی چهشاه خوبانی و منظور گدايان شدهایقدر اين مرتبه نشناختهای يعنی چهنه سر زلف خود اول تو به دستم دادیبازم از پای درانداختهای يعنی چهسخنت رمز دهان گفت و کمر سر ميانو از ميان تيغ به ما آختهای يعنی چههر کس از مهرهی مهر تو به نقشی مشغولعاقبت با همه کج باختهای يعنی چهحافظا در دل تنگت چو فرود آمد يارخانه از غير نپرداختهای يعنی چهSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:01:36
--------
1:01:36
وصال او ز عمر جاودان به ۴۱۹
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۹مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل وصال او ز عمر جاودان به خداوندا مرا آن ده که آن به به شمشيرم زد و با کس نگفتم که راز دوست از دشمن نهان به به داغ بندگی مردن بر اين در به جان او که از ملک جهان به خدا را از طبيب من بپرسيد که آخر کی شود اين ناتوان به گلی کان پايمال سرو ما گشت بود خاکش ز خون ارغوان به به خلدم دعوت ای زاهد مفرما که اين سيب زنخ زان بوستان به دلا دايم گدای کوی او باش به حکم آن که دولت جاودان به جوانا سر متاب از پند پيران که رای پير از بخت جوان به شبی میگفت حافظ کس نديدهست ز مرواريد گوشم در جهان بهSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
میترسید بیآنکه بداند میترسد. غمگین بود بیآنکه بداند از چه. میخواست برود، بیآنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بیآنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم میپردازه و سادهتر از اسمش، ریشهی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی میکنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستمТавсифи сонетхои Хофиз